رمان عشق اتفاقی

قسمتی از متن:

نویسنده:مهشید.ش.ه

از شرکت اومدم بیرون پرونده های اقای مسعودی دستم بود که یک دفعه نگار صدام زد:منا.صبر کن.صبر کردم و
اومد 2تا پرونده دیگه بهم داد.منا:اوه بابا دستم شکست اینارو بعدا میبرم.نگار:نه زود برو.ساعتای8بود که شرکت تعطیل شد.داشتم میرفتم که یک دفعه یه بارون شدید اومد دویدم سمت ماشینم که حواسم نبود خوردم به مردی همه پرونده ها از دستم افتادن ای بخشک شانس نگاه کردم دیدم یه مرد قد بلند چشم سبز داره بهم نگاه میکنه کمک کرد پرونده هارو جمع کنم بعد گفت:چاشتونو باز میکردین بعد نبود
رمان در ادامه مطلب آماده دانلود است . . .

 


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 2:3 ] [ SAMAN ]
[ ]

رمان ایرانی راز سر به مهر

خلاصه داستان رمان ایرانی راز سر به مهر :
داستان در مورد پسریه که بعد از ۷ سال دوری از کشور و خانواده اش به ایران برمیگرده که البته این بازگشت مثل رفتنش از ایران خیلی مطابق میلش نبوده ، توی بازگشتش مجبور به ملاقات با خانواده و دوستانش میشه و در خلال این دیدار ها اتفاقاتی براش می افته که بعضی از اونها مسیر زندگیش رو تغییر میده .
 
این رمان در ادامه مطلب آماده دانلود است...


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 2:0 ] [ SAMAN ]
[ ]

رمان عاشقانه آرام من و تو

موضوع رمان انتقام !
 
قسمتی از داستان:
یزدانی وارد اتاق شد و محکم پاهاشو بهم زد و دستشو کنار سرش گذاشتو محکمو با اقتدار گفت:بله قربان
بیا این پرونده هارو ببر
یزدانی اومدو پرونده ها رو برد همین موقعه تلفن به صدا دراومد
بله-
-سلام جناب(سرگرد)
بَه سلام مزدک خوبی چه عجب-
بابا روتو برم رو که نیست ازبس رفتی ماموریتو آدم کشتی پوست کلفت شدی-
خوب بابا غلط کردم بگو چیکار داری-
-جون تو هیچی فقط زنگ زدم حالتو بگیرم
بازی بازی با دم شیرم بازی-
هویی تو الان به چیت می نازی به اون درجه هات -
-مگه بده
نه والا کی گفته بده-
ببین من کلی کار دارم وقت شنیدن حرفای مفت تورو ندارما-
-چی شد باز آب روغن قاطی کردی
واقعا کار دارم مزدک-
باشه بابا مزاحم نمیشم زنگ زدم بگم شام بیا اینجا -
خیر باشه-
خیر بودنش که خیره تو بیا اونوقت من بهت میگم خیره یا شر-
 
برای دانلود رمان به صورت pdf به ادامه مطلب بروید . . .


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 1:56 ] [ SAMAN ]
[ ]

رمان جدید کنارم بمان

خلاصه داستان رمان کنارم بمان:
 
زندگی تکرار مشکلات و اتفاقاته دردهای که شاید یکی باشن اما عکس العمل همه یکی نیست ظرفیت همه یه اندازه نیست شاید با خودمون مقایسه شون کنیم و درکشون نکنیم اما بنظر اونا کاراشون منطقی باشه
گاهی با دیدن یه اتفاق میگیم:آخرش معلومه اما نمیدونیم که سرنوشت عاشق بازی با آدماست
ممکنه مهره شطرنج زندگی رو به نفع ما حرکت بده یا ممکنه با یه حرکت کیش و مات مون بکنه کسی چه میدونه...مریم هم فکر میکرد حرکت بعدی رو میدونه از خیلی چیزا سرسری گذشت و ندید یه سرباز ساده ممکنه شاه رو کیش و مات کنه نفهمید شاید شاه مقابل فقط لباس شاه تنشه
زود قضاوت کرد نه تنها مریم خیلیا اینکارو کردن حالا باید دید حرکت بعدی سرنوشت در مقابل قضاوت زود اونا چیه باید دید ماهان همون شاه مغرور و مقاومه یا... این داستان،داستان زندگی مریم و ماهانه
دو نفری که با اینکه زندگیشون جدا از هم به نظر میاد اما به خاطر یه حرف،یه شباهت کوچیک سرنوشتشون گره میخوره و تو این سرنوشت خیلی چیزا تجربه میکنن گاهی تو گذشته و خاطراتشون غرق میشن...گاهی اشتباه قضاوت میکنن...بدون اینکه گذشته ی کسی رو بدونن راجب آیندش نظر میدن تو این راه فداکاری میکنن،ندانسته خیانت میکنن،شاد میشن،غمگین میشن و شاید...عاشق میشن نه تنها این دو نفر بلکه هرکس که حتی کمی به این دو نفر ربط دارن، همه فکر میکنن از قدم بعدی آگاهن اما سرنوشت مسیرزندگی رو تو یه لحظه عوض میکنه...
(واینم بگم من با شخصیت های داستان زندگی کردم ظاهر و اخلاق همه واقعییه مثلا مریم دوست خودمه هیچ چیز اغراق نشده)
 
برای دانلود این رمان به ادامه مطلب بروید . . .


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 1:54 ] [ SAMAN ]
[ ]

رمان شوکران عشق

به قلم :پروانه طاهری

خلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی پسری به اسم رضاهستش که علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت ولی پدرش این اجازه رو بهش نداد و به اجبار پدر ومادرش تن به ازدواج با دختر عوش می ده ولی هردو به هم علاقه زیادی نداشته اند و همین باعث میشه که رضا در دوران پیری عاشق بشه و اونم عاشق یه دختر خیلی جوون ……


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 1:49 ] [ SAMAN ]
[ ]

رمان سرآغاز یک انتها

 

قسمتی از متن ابتدایی رمان سر آغاز یک انتها:

با صدای در بیدار شدم میدونستم بازم این ابجی خل و چلمونه بی خیال اصال تکون نخوردم
خودمو زدم به خواب
سارا: باز که مثل خرس خوابیدی کیان بلند شو ببینم
من:جون مادرت بی خیال خوابم میاد
یه دفعه پتومو از سرم کشید
سارا:خره اگه تا 01 دقیقه دیگه بلند نشی با پارچ اب میام سراغت
رفت یه نگاه به ساعتم انداختم 0:01 دقیقه بعد از ظهر بود فهمیدم حق داره با پارچ اب بیاد
اخه کدوم ادم سالمی تا این وقت روز میخوابه؟
دوش گرفتم و رفتم پایین امروزم که جمعس و بابا هم خونست اشپز خونه رفتمو بلند سالم
کردم:سالم بر پدر و مادر گراااامی...
اه بازم که اخمای این پدر ما توی همه
بابا:چه عجب بالخره شاهزاده بیدار شد میخاستی میخوابیدی بعدا بلند میشدی
من: اخه پدر من امروز تعطیلیه حق ندارم بخوابم؟

                                                                                                                       


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 1:41 ] [ SAMAN ]
[ ]

رمان عاشقانه

خلاصه ی از داستان رمان:

دااستان دباره ی دختریه به اسم ساغرکه مادرشو از دست داده و با نا پدریش زندگی می کنه
ناپدریش می خواد برای عمل پاهاش به مدت یه سال بره خارج از کشور و از ساغر می خواد که تواین یک سال با پسرش که اسمش سامانه زندگی کنه و…. 

                                                                                                                        دانلود در ادامه مطلب

 


ادامه مطلب
 
[ سه شنبه 26 خرداد 1394برچسب:رمان عاشقانه, رمان عاشقانه, ] [ 1:28 ] [ SAMAN ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد

رمان عشق اتفاقی